راز بقا...
خط داستانی بخش دوم بازی هم سرراست و جمع وجور است؛الی بعد از این که بدن مجروح جوئل را به جای امنی منتقل میکند،برای پیدا کردن دارو به نقاط مختلف یک مرکز خرید ویران سرک میکشد.این بخش از نظر گیم پلی غنی تر و بسیار شبیه به بازی اصلی است؛پراز اکشن،مخفی کاری،کلیکرها و مهاجمان اسلحه به دست.پیدا کردن وسایل از گوشه و کنار نقشه و ساختن ابزار هایی مانند بمب دستی و نارنجک دودزا همچنان دی این بخش وجود دارند.ولی کوتاه بودن بازی باعث شده تا بخش ارتقای سلاح ها کاملا" حذف شود.علاوه براین،تعداد سلاح های مورد استفاده تان هم کم تر شده و به یک اسلحه ی کمری،تفنگ شکاری و تیروکمان محدود میشود.ولی هیچکدام این ها باعث نمی شود تا از لذت اکشن های بازی کاسته شود.
از آن جایی که بازی بسیار کوتاه است،طراحان تمرکز بیشتری روی طراحی مراحل داشته اند و مراحل را جمع و جورتر و بهتر از نمونه ی اصلی طراحی کرده اند.مبارزات و اکشن ها به خاطر کوچکی بازی لذت بخش تر از بازی اصلی از آب درآمده اند که یکی از دلایل مهم اش تنها بودن الی در این بخش است.دیگر خبری از همراه مزاحم و احمقی که همیشه روی اعصاب بود نیست و بیشتر حواس شما روی چیدن استراتژی و رد کردن مراحل متمرکز شده است.حتی مخفی کاری های بازی هم بهتر شده اند و طراحی بهتر و تمیزتری دارند.کشتن مخفیانه کلیکر ها کار راحت تر و لذت بخش تری است.چون هم امکانات کافی برای اینکار دارید و هم آرامش بیشتر.با این که استفاده از چاقو بهترین راه برای رد کردن مراحل است،ولی از نیمه ی بازی به بعد که تیر و کمان به سلاح هایتان اضافه میشود میتوانید مخفی کاری ها را با دقت بیشتری انجام دهید.
بازی یک مکتنیک خیلی خوب هم به روند بازی اضافه کرده که مبارزه ی (چند جناحی)نام دارد و بر خلاف چیزی که انتظار داشتیم خیلی عالی کار میکند.برای استفاده از این مکانیک کافی است توجه کلیکرها را به سمت دشمن انسانی جلب کنید و خودتان یک جای دنج بنشینید و کل ماجرا را تماشا کنید؛کاری که به شکل شگفت انگیزی جذاب است!البته بهتر است این کار را خیلی دقیق انجام بدهید چون اگر در جای مناسبی نباشید از وسط یک درگیری و آشوب سردر می آورید که جمع کردنش کار راحتی نخواهد بود.
نوجوانی ناتمام...
نکته کلیدی و رمز موفقیت بازی این است که این دو بخش ظاهرا" جدا از هم را کاملا" در هم تنیده و ساختاری یکپارچه و روان خلق کرده است.طول مراحل،تدوین سکانس های سینمایی،دیالوگ ها و ترکیبشان با گیم پلی عالی از آب درآمده است.روایت موازی و یک در میان بین گذشته و حال، فصل آرام بازی های الی و رایلی در مقایسه با فصول پرتنش مبارزه ی الی برای بقای خود و جوئل ،ریتم بی نظیری به «رها شده»داده است.به خاطر همین ریتم،شخصیت الی گام به گام از روحیاتش برملا میشود که در بازی اصلی ندیده بودیم.به همین خاطر وقتی در انتهای بازی از زبان او(الی) میشنویم که میگوید :«نمیذارم ولم کنی جوئل!» کاملا" درک میکنیم چرا زنده نگه داشتن جوئل اینقدر برایش مهماست.
هدف ساختاری و مهندسی شده ی سازنده ها هم همین بوده؛مانور دادن روی شخصیت های بی نظیری که خلق کرده اند و بازی با فرم و محتوا و در نهایت ترسیم قوس شخصیتی الی.ولی همه ی ما میدانیم هدف اصلی ناتی داگی ها این نبوده!موسیقی بی نظیر سانتائولایا و آن چهره های مغموم و عشق هایی که پا در هوا می مانند را برای بالا بردن آدرنالین خون یا درس دادن طراحی مرحله نساخته اند. بلکه میخواستند با روح و روانمان بازی کنند و چقدر هم خوب این کار را انجام داده اند.
(راستی میدونستی تنها دو نفر در این بازی اسم فامیل دارند؟
یک «رایلی ایبل» که اسمش را روی پلاک گروه کرم های شب تاب میبینید و دیگری «جیمی کوپر»که در ابتدای بازی اصلی به عنوان اولین انسان مبتلا شده به بیماری وارد خانه ی جوئل میشود.)